-
عین صاد
چهارشنبه 22 آبانماه سال 1387 21:30
و اما مرگ پایان نیست آغاز دویدنهاست در این سو، پای ما آماده میگردد، با رنج و فشار و درد در آن سو سخت میتازیم تا آن مقصد بی مرز شعر از آ شیخ علی صفایی حائری (عین صاد). من جدیدا با شیخ علی صفایی حائری (عین صاد) آشنا شدم تو همین مدت کوتاه به این نتیجه رسیدم که خیلی انسان بوده! بعد از خوندن <کتاب رشد> و فهمیدن معنی...
-
حرمه یا عرشه؟
یکشنبه 19 آبانماه سال 1387 10:32
بال مَلَک یا فَرشه؟ حرمه یا عرشه؟ حبف شبم سحر شه چه هوایی.... در میخونه که بازه شب، شبه خاطره سازه کی میگه که بی نصیبیم اقامون بنده نوازه....... هر کی فکر بزم نابه جا بمونه در عذابه جشن مولودی امشب توی صحن انقلابه
-
دسته سوم
پنجشنبه 9 آبانماه سال 1387 10:43
پرنده ها سه دسته اند: اول پرنده هایی که بال دارن و میپرن دوم پرنده هایی که بال داردن و نمیپرن سوم پرنده هایی که بال ندارند و میپرن دسته ی اول و دوم رو همه میشناسن اما دسته ی سوم انسانها هستن که با قوه ی عقلشون خیلی کارا میتوننن بکنن. .برگرفته از اثار قیصر امین پور
-
بی دل شدم
جمعه 3 آبانماه سال 1387 12:34
بی دلان را عیب کردم لا جرم بی دل شدم آن گنه را این عقوبت همچنان بسیار نیست بارها روی از پریشانی به دیوار اورم ور غم دل با کسی گویم به از دیوار نیست
-
جوشن کبیر
چهارشنبه 3 مهرماه سال 1387 10:08
فکر کنم شماره ۹۱ دعای جوشن کبیر، خطاب به خدا: (( انت الکنز الفقراء )) (( تو گنج فقرا هستی ))
-
درد دل
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 14:20
یا امام زمان ... از روزهای هفته یکی مال من یکی مال تو چرا؟ یه سه شنبه شب برای سفر جمکران من، یه شب جمعه برای سفر کربلای تو ...
-
ماه خدا
پنجشنبه 7 شهریورماه سال 1387 00:57
بیا ای ماه اشک و سوز و اواز مرا دعوت نموده حق تعالی کجا بودی؟ ببین چشم انتظارم برای دیدن تو بیقرارم تو ای ماه خدا! اعجاز کردی درباغ جنان را باز کردی گدایم خسته و بیچاره هستم در این میهمانی دنبال صاحب خانه هستم، دیگه امسال میخوام ببینمت......... بیا بنگر که من غرق گناهم خریداری ندارم بی پناهم اقا جانم ... کمک کن تا به...
-
عمری است پشیمانم
سهشنبه 5 شهریورماه سال 1387 19:52
سرخوش ز سبوی غم تنهایی خویشم چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیش من محرم راز دل طوفانی خویشم یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی عمری است پشیمان ز پشیمانی خویشم از شوق شکر خند لبش جان نسپردم شرمنده جانان زگران جانی خویشم بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم هر...