درد دل

یا امام زمان ... 

از روزهای هفته یکی مال من یکی مال تو 

چرا؟ 

یه سه شنبه شب برای سفر جمکران من، یه شب جمعه برای سفر کربلای تو ...

ماه خدا

بیا ای ماه اشک و سوز و اواز مرا دعوت نموده حق تعالی
کجا بودی؟ ببین چشم انتظارم برای دیدن تو بیقرارم
تو ای ماه خدا! اعجاز کردی درباغ جنان را باز کردی

گدایم خسته و بیچاره هستم در این میهمانی دنبال صاحب خانه هستم،‌
دیگه امسال میخوام ببینمت.........

بیا بنگر که من غرق گناهم خریداری ندارم بی پناهم

اقا جانم ...

کمک کن تا به نفسم چیره گردم مریضم من، تویی داروی دردم

کمک کن از گنه دوری گزینم کمک کن پیش خوبانت نشینم

بر در امد بنده‌ی بگریخته ابرویش از گناهان ریخته
چشم دارد کز گنه پاکش کنی پیش از انکه در دل خاکش کنی

انقدر در میزنم این خانه را تا ببینم روی صاحب‌خانه را تا ببوسم پای صاحب خانه را ...

خدایا من گدای رو سیاهم خریداری ندارم
اگرچه ابرویم رفته بر باد تو را من میزنم هر لحظه فریاد

نظر کن بر من الوده یارب
نشستم بر سر کوی تو امشب
مرا از کبر و خود بینی رها کن مرا همچون شهیدان با صفا کن

پ.ن: قربون سفره‌ی سحر، قربون لب تشنگی افطار

عمری است پشیمانم

سرخوش ز سبوی غم تنهایی خویشم
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم

در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیش
من محرم راز دل طوفانی خویشم

یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمری است پشیمان ز پشیمانی خویشم

از شوق شکر خند لبش جان نسپردم

شرمنده جانان زگران جانی خویشم

بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر
افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم

هر چند "امین" بسته دنیا نی ام اما
دلبسته یاران خراسانی خویشم