بیا ای ماه اشک و سوز و اواز مرا دعوت نموده حق تعالی
کجا بودی؟ ببین چشم انتظارم برای دیدن تو بیقرارم
تو ای ماه خدا! اعجاز کردی درباغ جنان را باز کردی
گدایم خسته و بیچاره هستم در این میهمانی دنبال صاحب خانه هستم،
دیگه امسال میخوام ببینمت.........
بیا بنگر که من غرق گناهم خریداری ندارم بی پناهم
اقا جانم ...
کمک کن تا به نفسم چیره گردم مریضم من، تویی داروی دردم
کمک کن از گنه دوری گزینم کمک کن پیش خوبانت نشینم
بر در امد بندهی بگریخته ابرویش از گناهان ریخته
چشم دارد کز گنه پاکش کنی پیش از انکه در دل خاکش کنی
انقدر در میزنم این خانه را تا ببینم روی صاحبخانه را تا ببوسم پای صاحب خانه را ...
خدایا من گدای رو سیاهم خریداری ندارم
اگرچه ابرویم رفته بر باد تو را من میزنم هر لحظه فریاد
نظر کن بر من الوده یارب
نشستم بر سر کوی تو امشب
مرا از کبر و خود بینی رها کن مرا همچون شهیدان با صفا کن
پ.ن: قربون سفرهی سحر، قربون لب تشنگی افطار
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو هم درد من مسکینی
با اینکه تازه شروع کردی ولی خوب شروع کردی موفق باشی دوست من
سلام/ممنون از حضورتون/خوشحالم کردید و تبریک می گم بابت نوشته بسیار زیباتون.
التماس دعا
در طوفان زندگی باخدا بودن بهتر از ناخدا بودن است
موفق باشی
سلام. داری حرف دل ما را می زنی.
سلام بابت این که به بلاگ من اومدی مرسی داش
اره شما راست میگی حرف شما کم ب را نیست
راستی اکه صاحب خانه رو دیدی سلام این غلام رو بهش برسون
راستی تازه واردی به بلاگ فا خوش اومدی
بازم به ما سر بزن
راستی شما لینک شدی
سلام ممنون که بهم سر زدی بازم پیشم بیا
سلام/ به روز و منتظر/ خوشحالم می شم ببینمتون.